۱۳۸۷ آذر ۱۰, یکشنبه


همیشه با عدد و نمودار سر و کار داشت. هر جا می‌رفت لپ‌تاپش رو روشن می‌کرد و پاورپوینت رو دیوار می‌انداخت. دایره‌های پیتزا مانند البته با تکه‌های نامساوی که همیشه بزرگ‌ترین‌شان سهم ما را در گسترش عدالت نشان می‌داد؛ یا دندان اره‌ای‌هایی با رنگ‌های مختلف که همیشه بالاترین‌شان پیشرفت ما را در انسانیت نشان می‌دادند. البته خوب بعضی جاها هم افت‌‌هایی در نمودار دیده می‌شد ولی مهم نبود که شاید نشان‌دهنده‌ی معطلی پیرزن مستمری‌بگیری بوده که به واسطه‌ی آن کلافه شده و در راه افتاده و پای‌اش شکسته و تمام پس‌اندازش خرج بیمارستان و پرستار شده. یا آن پیر مردی که به واسطه‌ی یکی دیگر از همین افت‌های سوزنی قابل چشم‌پوشی، مجبور شده مسیر بیشتری را پیاده برود و سر راه هنگام عبور از چهارراه، یک راننده‌ی مسافرکش با او تصادف کرده و راهی بیمارستان شده و مرده. چه اهمیتی دارد که آن مسافرکش بدبخت که حالا باید دیه بدهد، برای یک راه بیشتر مسافر زدن، این بلا را سر خودش و خونواده‌اش و خونواده‌ی اون پیر مرد آورده‌اند. چه اهمیتی داره که چه گوشت و استخوان‌ها که لای اون دندان‌اره‌ای‌ها چرخ شدند؛ مهم این‌است که نمودارها هم‌چنان دارند در جهت اعتلای انسانیت رشد می‌کنند …

هیچ نظری موجود نیست: