۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

جهانى زيباتر


من فکر مى‌كنم بشر يک کمینه محلى در مسير تکامل است. به عنوان يک نمونه عدد نويسى مبناى ده است که به نظر من بايد يازده مى‌بود، البته با جمع و ضرب گالوايى!!! قبول دارم که به قول پوپر، انسان با اختراع و به کار گيرى زبان فرآيند تنازع بقا را از حامل خطا به خود خطا منتقل کرده است و اگر مثل اون مرحوم اميدوار و يا بهتر بگم خوش‌خيال بودم بايد فکر مى‌کردم که بالاخره روزى ولو هزاران سال بعد فرا خواهد رسيد که بشر اين سيستم عدد نويسى و حساب سر انگشتى (ده دهى) را کنار بگذارد و گالوايى بشمرد، قبل از اين‌که مثل نئاندرتال‌ها منقرض شود. البته انقراض اين عموزاده‌ها به خاطر مشکل حنجره‌شون بوده که نمى‌تونستند حرف بزنند …
گرچه ممکن است شما مشکل مبناى عدد نويسى را جدى نگيريد ولى من يک ايده جدى دارم: چه بسا انسان نتواند از چنبره خطاهاى بيرون از اندامش هم نجات پيدا کند!! در واقع ممکن است تکامل در جهان ۳ هم به يک مينيمم محلى برسد يا حتا رسيده باشد. به سادگى دنيايى را تصور کنيد که در آن موجودات هوشمندى - چه بسا هوشمندتر از انسان زندگى مى‌کنند - با امکانى شبيه زبان - در واقع سيناپس‌هايى براى تشکيل يک شبکه عصبى درجه دوم با نودهايى که خود يک شبکه عصبى هوشمند هستند. فکر کنيد اين‌ها از اول به جاى حساب ما با حساب گالوايى فکر مى‌کردند، اون‌وقت چه دنياى متفاوتى با ما داشتند. فرهنگ، تمدن، شعر، فيلم و عشق تو دنياى اون‌ها با ما خيلى فرق مى‌کرد، چه بسا اون‌ها ديگه هم‌ديگر رو نمى‌کشتند، رأى ملتشون رو نمى‌دزديدند و احيانا اگر يکى‌شون اين
کار رو مى‌کرد و بقيه اعتراض مى‌کردند، سرکوبشون نمى‌كردند و اگر هم مى‌كردند لابد تو زندان ديگه بهشون تجاوز نمى‌کردند. نمى‌دونم شايد تو اون دنيا بمب اتم ساخته نمى‌شد، جنگى در نمى‌گرفت، کسى رو اعدام نمى‌كردند و خيلى‌ها شايد از گرسنگى نمى‌مردند و خيلى خيلى بدى‌هاى ديگر هيچ‌وقت پيش نمى‌آمد!
براى توضيح بايد به چند مطلب اشاره کنم:
۱ - من مشکلى با معادل فرگشت به‌جاى تکامل ندارم، اما با اين‌ که فرگشت بار جهت‌دار تکامل را ندارد و معادل بهترى از تکامل براى evolution است، مخالفم. دليل‌هاى‌ام را نيز اين‌طرف و آن‌طرف گفته‌ام و لازم نيست اين‌جا تکرار کنم.
۲ - قبول دارم که evolution به معنى کامل شدن نيست ولى مى‌توان پيچيده‌تر شدن را نتيجه آن دانست. به هر حال پيکان جهت دار ترموديناميک را مى‌توان در تکامل سراغ گرفت و بر اساس آن از يک تابع هدف صحبت کرد که قرار است مينيمايز شود، چيزى مثل انرژى گيبز!
۳ - اين تابع هدف يک مينيمم‌هاى محلى دارد که همان انواع موجودات زنده‌اند. موجوداتى که بعضى‌هاشون از بعضى ديگر پيچيده‌تراند (شما دوست داريد بگوييد باهوش‌ترند)
۴ - براى ميليون‌ها سال اين نئاندرتال‌ها بودند که از بقيه پيچيده‌تر بودند ولى با انقراضشون نشون دادند که از اون‌ها پيچيده‌تر هم ممکنه: انسان
۵ - چه تضمينى هست که انسان يک مينيمم محلى ديگر نباشد؟ لابد زبان!
۶ - اين امکان البته هنوز هست که گروهى از انسان‌ها که به جاى حذف خطا هنوز به حذف حامل خطا يا خطاکار فکر مى‌کنند، با افروختن آتش يک جنگ جهانى هسته‌اى، حيات روى زمين را نابود کنند.
۷ - گذشته از اين آيا هيچ تضمين تئوريک براى اين موضوع هست که جهان ۳ بهترى يا دست کم ديگرى غير از جهان ۳ ما باشد؟ بهتر بگويم آيا اين تضمين هست که همه اعضاى جهان ۳ براى بشر ظاهر شوند؟ براى دو هزار سال منطق و هندسه کلاسيک شناخته شده بودند و فقط دو
يست سال است که منطق جديد و هندسه‌هاى غير اقليدسى شناخته شده‌اند.
۸ - سؤال من اينست که چقدر مى‌توانيم مثل پوپر اميدوار باشيم که اين جهان ۳ به تکامل خودش ادامه دهد، قبل از اين‌که انسان و حيات از روى زمين محو شود؟!
۹ - گيريم که در اثر برخورد سيارکى يا جنگى اتمى، حيات روى زمين نابود شود و حيات زير اقيانوس‌ها بعد از ميلياردها سال تکامل باز به هوشى چون بشر و جامعه بشرى دست پيدا کند، اين‌بار البته با شمارش گالوايى!!
۱۰ - آيا آن جهان زيباتر نخواهد بود؟!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

1- چرا 11 تا؟
2- حالا يكي به يكي تجاوز كرده چرا هممون با يد بريم بشيم مفتش شش انگشتي
3- اون يك انگشت اضافي چكار مي تونه بكنه كه انگشتاي ديگه نمي كنند

2b||!2b گفت...

۱- پس چند تا؟ ۱۱ یک نمونه است و من خواستم نزدیک‌ترین عدد به مبنای ۱۰ معمول رو مثال بزنم. و گرنه اگر مبنای عدد نویسی یک عدد اول باشد حتا ۲ که مبنای عددنویسی در کامپیوتر است، اون‌وقت از این امکان برخوردار بودیم که اعداد هر چند رقمی خودشان تشکیل یک میدان می‌دادند. مثلا اعداد ۳ رقمی خودشان یک میدان بودند، همین‌طور۲ و ۴ رقمی و … اون‌وقت شاید اصلا شمارش و حساب ما گالوایی و ساده‌تر بود …
۲ - …
۳ - چرا فکر می‌کنید مبنای عدد نویسی مورد نظر من هم باید با تعداد انگشت‌ها برابر می‌بود. منگه ۹ یا ۱۲ انگشتی هم می‌بودیم باز‌هم ترجیح می‌دادم مبنای عدد نویسی‌مون ۱۱ یا حالا ۳ یا ۵ و یا حتا ۷ می‌بود. آره ۷ بهتره، چون با اسطوره‌ها هم جورتره و دیگه با تعداد انگشت‌ها مقایسه نمی‌شه