یادتون هست بچه که بودیم - یا نه چرا راه دور برم، خود ما در جواب پسر بزرگم که میپرسید برادر کوچکش از کجا اومده گفتیم که اونرو خدا تو شکم مامان گذاشته. البته امروزه یکم شرایط فرق کرده، مثلا ما از کلی جلوتر رفته بودیم بیمارستان وقت گرفته بودیم و …
خوب انگار اینکه بچه رو خدا تو شکم مادر میگذاره یک زمانی اعتقاد رایجی بوده:
«در شیوه توتمیسم بیشتر مردم ابتدایی عقیده دارند که روح کودک قبل از تولد، به وسیله آسمان، یا اجداد و ارواح آفریده شده و در جاهای مخصوص و مقدس محفوظ نگه داشته میشود. هرگاه زنی یا دختری از نزدیک آنجا عبور کند، یکی از آن روحهای نامبرده در شکم او حلول میکند و باعث تکون طفل در شکم او میشود.
مالینوسکی مردمشناس لهستانی، که در میان مجمعالجزایر مرجانی به تحقیق مردمشناسی پرداخته، گزارش دادهاست که، بومیان آنجا پدر را در پیدایش طفل، از لحاظ جنسی، دخیل نمیدانستند؛ بلکه اعتقاد داشتند کودک، روح تجسم یافته یکی از نیاکان است، که در رحم مادر وارد میشود.
بنابر همین عقیده است که، در میان قبایل ابتدایی، رژیم «مادر سالاری» رواج دارد و اطفال در همه چیز، از طرف مادر ارث میبرند. مثلا متعلق به توتم و قبیله مادران و خاندان و طایفه آنها هستند.
بومیان قبایل «آرونتا» در استرالیا، میان عمل جنسی و آبستن شدن زن ارتباطی نمیدانند و معتقدند که، وقتی زنی احساس میکند که حامله شدهاست، سببش این است که در همان لحظه … یکی از ارواح مردگان … از نزدیکترین اقامتگاه ارواح میآید، و در کالبد زن حلول میکند.
در آفریقای مرکزی، قبایل «بامبارا» در مورد علت تکوین و تولد کودک معتقدند که، ایجاد کننده طفل در شکم مادر، توتمها هستند. یعنی زن با توتم خود از لحاظ روحی اتصال پیدا میکند و در رحم او طفلی ایجاد میشود؛ پدر در آن کار دخالتی ندارد.» [۱]
« … از نظر تفکر اسطورهای زاد و ولد صرفا فرآیندهایی طبیعی نیستند که تابع قواعدی ثابت و جهانشمول باشند بلکه آنها اساسا وقایعی جادویاند. عمل جفتگیری و عمل زایمان با یکدیگر به منزله علت و معلول مرتبط نمیشوند؛ آن دو، دو مرحله از یک رابطه علی شناخته نمیگردند، دو مرحلهای که فقط میانشان فاصله زمانی وجود دارد. در میان بومیان استرالیا، که به نظر میرسد شکلهای اساسی توتمیسم را در خالصترین وجهش حفظ کرده باشند، این اعتقاد رواج دارد که آبستنی با بعضی مکانها، یعنی با مکانهای توتمی که در آنجا روحهای نیاکانشان به سر میبرند، ارتباط دارد. هنگامی که زنی به این مکانها قدم میگذارد، روح نیا وارد کالبد او میشود تا دوباره متولد شود …» [۲]
[۱] بنیانهای اجتماعی ادیان ابتدایی - یوسف فضایی - انتشارات پویان - ۱۳۸۴ - صفحههای ۳۸۵ و ۳۸۶
[۲] اندیشه اسطورهای - ارنست کاسیرر - ترجمه یدلله موقن - هرمس - ۱۳۷۸ - صفحه ۲۷۹
۱ نظر:
سوره مریم:
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا
فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا
فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا
ارسال یک نظر