شنیــدم باز هم گوهر فشــاندی
که روشنـــفکر را بزغاله خواندی
ولی ایشــان ز خویشـانت نبـودند
در این خط جمله را بیــجا نشـاندی
سخـن گفـتــی ز عدل و داد و آنرا
به نان و آب مجــانی کشــاندی
از این نَقلت که همچون نٌقل تر بود
هیاهــو شد عجب توتــــی تکانــدی
سخن هایت ز حکمت دفــتری بود
چه کفتر ها از این دفتر پراندی
ولیــکن پول نفـت و سفره خلــــق
ز یادت رفت و زان پس لال ماندی
سخن از آسمان و ریسمان بود
دریـــغا حرفـی از جنـــگل نراندی
چو از بزغاله کردی یاد ای کاش
سلامـی هم به میــمون میرساندی
شعر از سیمین بهبهانی
وبگردی
- روشنفکری دینی و مسئلهی فقر
- متن قرآن و ماتن قرآن
- مجتهد شبستری و حجیت مفروضات خداناباوران در مقام فهم قرآن
- روایت محمد ارکون از سرگذشت خویش
- خدا و انسان در گودر
- چرا ما بینهایت احمق هستیم؟
- دموکراسی دیجیتال
- دانلود ترجمه فارسی کتاب «منشأ انواع» اثر چارلز داروین
- نظریه به زبان ساده
- تاملات خیابانی: نقد پوپر در فضای شهری
- تولد، غیبت و ظهور منجی در "اصول کافی" (۲)
- تأملی در بازنمایی رسانهای بتوارههای امروزی
- تولد، غیبت و ظهور منجی در اصول کافی (۱)
- سومین ناقل تکامل انسان چیست؟
- نظریات مرتبهبالاتر دربارۀ آگاهی
- اسلام استوایی
- ابن سینا "دوآلیسم" را قبل از دکارت مطرح کرده بود
- Neurosynaptic Chips for Cognitive Computing
- صدرالمتألّهین و عشق به زیبارویان
- از ارواح گذشتگان تا یهوه خدای
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر