ابر یک نماد مهم برای مهندسان IT است. ما ها خیلیوقتها کل شبکه اینترنت را با یک ابر نشان میدهیم. این البته یک ضرورت تکنیکال است، برای پوشاندن جزئیات. اما ابری دیدن فضا در خیلی از ارکان زندگی ما جاری و ساری است. خیلی از جلسههای ما به بحثهای ابرناک میانجامد؛ طوری که آدم فضای مهآلود را همآنجا داخل اتاق احساس میکند؛ انگار پاهایات روی زمین نیست. گاهی - اگر مثل من از ارتفاع بترسی- هول برت میدارد که اگر بدون چتر نجات سقوط کنی چه؟!
جایی صحبت طراحی یک کسب و کار جدید است. بازار را که میخواهی بررسی کنی، در بهترین حالت در یک فضای ابری گیر میافتی؛ اگر هوا آلوده نباشد، یا فضا از گازهای تازه برخاسته از یک آتشفشان آکنده نباشد!
موقع فلسفهخوانی گاه متنهای ابرآلود -وهمآلود- جلویات باز میشود، اگر هم اعتراض کنی به بیسوادی و نفهمی متهم میشوی. وقت مبارزه انتخاباتی باز هماینطور! بعضی ذهنها اما به کلی متفاوت هستند، مثل ذهن فیلسوفان انگلوساکسون. نمونهی فارسیاش قلم آرش نراقی. من به مهندسی اسمش را ذهنهای اکسلی میگذارم. خودم توی جلسههای ابری درخواست میکنم که بحث را اکسلایز کنیم؛ دست کم تصویر دوبعدی ابرها را روی کاغذ بکشیم.
تا اینجا انگار یک اختلاف سلیقه است، ولی در واقع اینطور نیست. همیشه اکسلایز کردن یک فضای ابری نتیجه بخش نیست که هیچ، برای شخص اکسلایز کننده گاه هزینه هم دارد، آنهم هزینههای خیلی سنگین!
به نظرم، ابرناکی تا حدودی به دیکتاتوری ربط دارد. دست کم اکسلیزاسیون (!) نوعی مشروطهخواهی است، که خوب صد و ده سال در فرهنگ ما سابقه دارد!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر