به نظرم عصا قورت دادههايى که وارد بچهبازىهاى مجازى نمىشن، از درک واقعيت و توانايى سازگارى، چيزى کم دارند. نمونه قديمى چيزى که آنرا «بچهبازىهاى مجازى» ناميدهام، کامنت معروف «عالى بود، به من هم سر بزن» در دوران طلايى وبلاگنويسى بود و نمونه جديدترش جنگولک بازىهاى فيسبوکى مثل تگ کردن دوستان در عکسى يا نوشتهاى براى جلب نظر اون دوست. از آنهايى که وارد اين بازى نمىشوند، ناسازگارتر به نظرم کسانى هستند که وارد اين بازار مکاره شدهاند و به دستفروشانى که با الحاح براى عرضه جنسشان سراغشان مىروند، نهيب مىزنند که آى وارد حريم خصوصى من نشويد …
بحث من بر سر خوب و بد رفتار هيچيک از دو طرف نيست، منظورم فقط بررسى اينرسى ذاتى آدمها در برابر تغييرهاى ناگزير است. برخورد از نوع «عصا قورتدادگى» به رفتار آدمهايى مىماند که سر از دنياى شهرنشينى مدرن در آوردهاند و ناگزير از پذيرش ساختارهاى آن هستند ولى نمىتوانند با دغدغههاى سنتىشان کنار بيايند. مردى که بايد بپذيرد همسرش بايد برود سرکار و شايد با مردهاى به قول خودش اجنبى سر و کار داشته باشد، دخترش بايد برود مدرسه و دانشگاه و شايد نگاهش به نگاه پسرى گره بخورد و … مرد سنتى ما اگر اين ميان دست به جنايت ناموسى نزند ناچار بايد در اين برزخ بسوزد و بسازد … ولى کار براى نسل بعدىاش شايد چندان سخت نباشد …
انسان در مسير تکامل از زندگى گلهاى به زندگى قبيلهاى و پس از آن به زندگى خانوادگى روى آورده. يکى از کارکردهاى جامعه شناختى دينهاى متأخر سامان دادن به زندگى خانواده محور در گذار از زندگى قبيلهاى بوده است، همانگونه که اسطورهها و دينهاى قديمى بر پايه زندگى قبيلهاى شکل گرفته بودند. مدرنيته هم نياز داشت که زندگى خانوادگى را دگرگون کند و امروزه اينترنت و جامعههاى مجازى، چيزى بيشتر از قبيله و خانواده را هدف گرفتهاند: حريم خصوصى و حتا شخصيت ما را!
ما الآن در اين دوره گذار به سر مىبريم. مىتوانيم از جىميل استفاده نکنيم - مثل مردانى که به زنان و دخترانشان اجازه درسخواندن نمىدادند - يا از برنامههاى کاربردى فيسبوک استفاده نکنيم. يا در و پنجره فيسبوکمان را ببنديم - مثل چادرى که سر زنان و دخترانمان مىانداختيم که مباد نگاه نامحرم ببيندشان - ولى به طور جدى شک دارم که در درازمدت تاب مقاومت در برابر اين سبک جديد زندگى را داشته باشيم …
بحث من بر سر خوب و بد رفتار هيچيک از دو طرف نيست، منظورم فقط بررسى اينرسى ذاتى آدمها در برابر تغييرهاى ناگزير است. برخورد از نوع «عصا قورتدادگى» به رفتار آدمهايى مىماند که سر از دنياى شهرنشينى مدرن در آوردهاند و ناگزير از پذيرش ساختارهاى آن هستند ولى نمىتوانند با دغدغههاى سنتىشان کنار بيايند. مردى که بايد بپذيرد همسرش بايد برود سرکار و شايد با مردهاى به قول خودش اجنبى سر و کار داشته باشد، دخترش بايد برود مدرسه و دانشگاه و شايد نگاهش به نگاه پسرى گره بخورد و … مرد سنتى ما اگر اين ميان دست به جنايت ناموسى نزند ناچار بايد در اين برزخ بسوزد و بسازد … ولى کار براى نسل بعدىاش شايد چندان سخت نباشد …
انسان در مسير تکامل از زندگى گلهاى به زندگى قبيلهاى و پس از آن به زندگى خانوادگى روى آورده. يکى از کارکردهاى جامعه شناختى دينهاى متأخر سامان دادن به زندگى خانواده محور در گذار از زندگى قبيلهاى بوده است، همانگونه که اسطورهها و دينهاى قديمى بر پايه زندگى قبيلهاى شکل گرفته بودند. مدرنيته هم نياز داشت که زندگى خانوادگى را دگرگون کند و امروزه اينترنت و جامعههاى مجازى، چيزى بيشتر از قبيله و خانواده را هدف گرفتهاند: حريم خصوصى و حتا شخصيت ما را!
ما الآن در اين دوره گذار به سر مىبريم. مىتوانيم از جىميل استفاده نکنيم - مثل مردانى که به زنان و دخترانشان اجازه درسخواندن نمىدادند - يا از برنامههاى کاربردى فيسبوک استفاده نکنيم. يا در و پنجره فيسبوکمان را ببنديم - مثل چادرى که سر زنان و دخترانمان مىانداختيم که مباد نگاه نامحرم ببيندشان - ولى به طور جدى شک دارم که در درازمدت تاب مقاومت در برابر اين سبک جديد زندگى را داشته باشيم …
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر