قسمت اول
از دیدگاه زیستشناسانه، میتوان به علم یا به پیشرفت در علم، به مثابه ابزاری نظر کرد که نوع آدمی برای انطباق دادن خویش با محیط به کار میگیرد: به منظور گرفتن یک جایگاه جدید، و حتا ابداع و ایجاد یک جایگاه تازه.
ما میتوانیم سه تراز انطباقپذیری با محیط تمیز قایل شویم: انطباق ژنتیک، یادگیری رفتاری و اکتشاف علمی. در هر سه تراز (ژنتیک، رفتاری و علمی) کانیزمهای انطباقپذیری به نحوی بنیادی یکسان است.
انطباقپذیری با یک ساختار ذاتی آغاز میشود که در هر سه تراز اساسی و ضروری است: ساختار ژنتیک ارگانیزم. متناظر با این ساختار در تراز رفتاری، یک مجموعه ذاتی از انواع رفتارهایی وجود دارد که ارگانیزم میتواند به انجام برساند؛ در تراز علمی، فرضیهها یا نظریههای غالب علمی موجودند. این ساختارها در هر سه تراز همواره به وسیله آموزش منتقل میشوند: در ترازهای ژنتیک و رفتاری به وسیله تکثیر و رونوشتبرداری آموزهها یا دستورالعملهای رمز شده ژنتیک، و در ترازهای رفتاری و علمی به وسیله سنت اجتماعی و تقلید. در هر سه تراز آموزهها یا دستورالعملها همواره از درون ساختار نشأت میگیرند. اگر جهش یا تغییر، یا خطا رخ دهد، در آن صورت این امور آموزهها یا دستورالعملهای جدید هستند که از درون ساختار پدید میآیند، نه از بیرون و از محیط.
این ساختارهای ذاتی در معرض برخی فشارها، یا چالشها، یا مسایل قرار دارند: فشار گزینش طبیعی، چالشهای محیطی، مسایل نظری، در پاسخ، به وسیله روشهایی که لااقل بعضا دلخواهانه و اللهبختکی هستند، نمونههای متنوع از آموزههای ذاتی ژنتیک یا سنتی تولید میشود. در تراز ژنتیک، این نمونههای متنوع عبارتند از آموزههای جهشیافته یا مجددا ترکیب شده. در تراز رفتاری، این نمونهها عبارتند از تغییرات موقت یا ترکیبها و تألیفهایی در درون مجموعه ذاتی رفتارها. در تراز علمی، این نمونهها همان نظریههای انقلابی جدید و موقتی هستند. ما در سه تراز با آموزهها یا دستورالعملهای جدید موقت ناشی از سعیها و آزمونهای موقت روبرو هستیم.
توجه به این نکته اهمیت دارد که همه این آزمونها و سعیهای موقت، در هر سه تراز، تغییراتی هستند که از درون هر ساختار به صورتی کم و بیش دلخواهانه و اللهبختکی نشأت میگیرند. این نظر که این قبیل آزمونها ناشی از آموزهها و دستورالعملهای بیرونی، یا ناشی از محیط نیستند با مشاهده ین واقعیت مورد تأیید قرار میگیرد که یک ارگانزم واحد ممکن است گاه اوقات در پاسخ به چالشهای ناشی از یک محیط جدید، عکسالعملهای کاملا متفاوتی از خود بروز دهد.
مرحله بعدی عبارت است از گزینش از میان جهشهای موجود: آن دسته از آزمونها و سعیهای موقت که به نحو بدی انطباق پیدا کردهباشند، حذف میشوند. این مرحله همان مرحله حذف خطا است. تنها آموزهها و دستورالعملهای آزمایشی که به خوبی انطباق پیدا میکنند باقی میمانند و به ارث برده میشوند … حذف خطا، یا آموزهها و دستورالعملهای آزمایشی بد انطباقیافته، احیانا «انتخاب طبیعی» نیز نامیده میشود. این فراگرد نوعی «بازخور منفی» است که در هر سه تراز عمل میكند.
باید توجه کرد که به طور کلی با انتخاب طبیعی، هیچ نوع حالت تعادل یافته انطباق حاصل نمیشود. اولا به این دلیل که احتمال عرضه راهحلهای کامل یا بهینه متکی به سعی و آزمون، وجود ندارد. ثانیا به این دلیل که ظهور ساختار، یا آموزه و دستورالعمل تازه، با نوعی تغییر در شرایط محیطی همراه است. همین امر ممکن است سبب شود برخی عناصر تازه در محیط اهمیت پیدا کنند. و در نتیجه ممکن است به واسطه تغییرات ساختاری که از درون خود ارگانیزم ظاهر شدهاست، فشارهای جدید،چالشهای تازه و مسایل نو پدیدار شود …
اما تفاوت اصلی میان تراز ژنتیک و رفتاری آن است که جهشهایی که در تراز ژنتیک رخ میدهند نه تنها اللهبختکی هستند بلکه به دو معنا کاملا «کورکورانه»اند. اولا آنها به هیچروی هدفی را تعقیب نمیکنند. ثانیا، بقای یک جهش نمیتواند سبب جهشهای بیشتر شود و بر آنها تأثیر بگذارد، حتا نمیتواند تواتر یا احتمال وقوع آنها را افزایش دهد … در تراز رفتاری، آزمونها و خطاها کم و بیش اللهبختکی هستند. اما دیگر، به هر دو معنایی که اشاره شد، کاملا «کورکورانه» نیستند. اولا به سمت هدفی جهتگیری شدهاند. و ثانیا، حیوانات ممکن است از نتیجه یک آزمون چیز بیاموزند: ممکن است بیاموزند که از تکرار رفتاری که موجب شکست شد خودداری ورزند. (آنها حتا ممکن است از آن رفتار در مواردی که میتواند قرین موفقیت شود نزی اجتناب ورزند.) به همین قیاس، آنها ممکن است از موفقیت نیز درس بیاموزند. و ممکن است رفتار موفقیتآمیز تکرار شود، حتا در مواردی که این رفتار کفایت نمیکند. با اینحال درجه معینی از «نابینایی»، ذاتی همه آزمونهاست …
تفاوت دیگر میان تغییرات ژنتیک و تغییرات ناشی از انطباق رفتاری آن است که گروه اول از تغییرات همواره یک ساختار ژنتیک صلب و نا متغیر بر جای میگذارند. البته، گروه دوم از تغییرات نیز گاهی منجر به بروز الگوی رفتاری صلب و غیرقابلتغییر میشود که حیوان به نحو جزمی بدان پایبند میماند … اما در موارد دیگر به الگوی منعطفی منجر میشود که امکان تغییر و تنوع را فراهم میآورد …
در تراز علمی، نظریهها انقلابی و خلاقانه هستند. در واقع، شاید بتوان برای همه ترازها، حتا تراز ژنتیک، تا اندازهای خلاقیت قایل شد: سعیها و آزمونهای تازه، به محیطهای جدید و در نتیجه فشارهای گزینشی جدید منجر میشود و در همه ترازها نتایج نو و انقلابی پدید میآورد، هرچند در انواع مختلف مکانیزمهای تعلیم و آموزش گرایشهای محافظهکارانه قدرتمندی تعبیه شدهاست.
البته تطابق ژنتیک تنها میتواند در طول عمر چند، لااقل دو یا سه نسل عمل کند. در ارگانیزمهایی که با سرعت زاد و ولد میکنند، این دوره زمانی ممکن است کوتاه باشد و عملا فرصتی برای انطباق رفتاری حاصل نشود. ارگانیزمهایی که با سرعت کمتری به زاد و ولد میپردازند ناگزیر هستند به منظور انطباق با تغییرات سریع در محیط، تطابق رفتاری از خود نشان دهند. این ارگانیزمها به این اعتبار نیازمنددر اختیار داشتن یک گنجینه یا مخزن حاوی اطلاعات رفتاری هستند که در آن رفتار با قلمرو عمل کوچکتر یا بزرگتر موجود باشد. میتوان فرض کرد که این گنجینه یا مخزن، و درجه عمل انواع رفتار موجود در آن، به نحو ژنتیک سازماندهی شدهاست. و چون همانطور که اشاره شد، یک نوع تازه از رفتار ممکن است در گزینش یک جایگاه جدید نقش داشتهباشد، بنابر این انواع تازه از رفتار ممکن است به واقع از نظر ژنتیک خلاق باشند. زیرا آنها نیز ممکن است فشارهای گزینشی جدید را مشخص سازند و بدین وسیله به نحو غیر مستقیم در خصوص نحوه تطور ساختار ژنتیک مداخله کنند.
در تراز علمی دو جنبه تازه ظاهر میشود. مهمترین این دو جنبه آن است که میتوان نظریههای علمی را در قالبهای زبانی صورتبندی کرد و آنها را به چاپ رساند. به این ترتیب آنها به اشیایی خارج از ما بدل میشوند: اشیایی که میتوان دربارهشان تحقیق و بررسی کرد. در نتیجه، آنها میتوانند در معرض نقادی قرار گیرند. بدینسان ما میتوانیم از دست نظریهای که با نتایج تجربی به خوبی مطابقت ندارد خلاص شویم. پیش از آنکه قبول و پذیرش نظریه سبب شود که شانس بقای خود را از دست بدهیم. از رهگذر نقد کردن نظریههای خود میتوانیم کاری کنیم که نظریه ها فدای ما شوند و به عوض ما ازبین بروند …
جنبه دیگر نیز با زبان ارتباط دارد. یکی از ویژگیهای بدیع زبان آدمی آن است که قصهگویی و بنابر این تخیل خلاق، را تشویق میکند. اکتشاف علمی نظیر قصهگویی اطلاعبخش و تبیینکننده، اسطورهسازی، و تخیل شاعرانه است …
برگرفته از اسطوره چارچوب - پوپر - علی پایا - طرح نو - عقلانیت انقلابهای علمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر