۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

بحث انتخابات در شرکت


اين‌ روز‌ها به خاطر انتخابات بيشتر در FB هستم. و البته شور و حرارت بحث بين طرفداران کروبى و موسوى بين همکاران هم بسيار زياد است. حتا درجلسه‌هاى کارى، کوچک‌ترين بهانه‌ها کافى است تا بحث به انتخابات کشيده شود. در اين بين بحث‌هاى داغ ايميلى هم گاه بين دوستان راه مى‌افتد. بحث‌هايى مثل Threadهاى همان FB با اين تفاوت که هر بار کسى با يک email نظرش را براى ديگران مى‌فرستد. يکى از اين بحث‌ها که باز بين طرفداران کروبى و موسوى در گرفته بود براى من هم مى‌آمد. يکى دو بار بين بحث به مسأله‌ى تقلب در انتخابات پرداختم، تا اين‌که يکى از همکاران از بى‌فايده بودن رأى دادن نوشت و من وارد گود شودم. فکر کردم بد نيست، بحث بر سر تحريم را اين‌جا بياورم:

همکارم:
مى‌توان کلا انتخابات را از زاویه‌ای دیگر دید: 1- شرکت در انتخابات 2 - عدم شرکت در انتخابات
1 - شرکت در انتخابات:
a- بردن موسوی یا کروبی در پایان: دوره 4 ساله دیگر کشور بدون تغییر محسوس به حیات ادامه می‌دهد، فشارها کمتر شده چه از نظر اقتصادی چه از نظر اجتماعی و سیاسی، مانند آنچه در زمان خاتمی گذشت فعالیت‌هایی آغاز می‌شود ولی به سرانجام نمی‌رسد. ولی مردم همچنان امیدوار به همین گونه حرکت‌ها ادامه مى‌دهند.
b- بردن احمدی نژاد: دوره 4 سال دیگر قهقرا، ولی نتیجه مثبتی که می‌توان از آن گرفت این است که اقشاری که همین دوره به کروبی و موسوی رای می‌دهند متوجه می‌شوند که رای آنها تاثیری در سرنوشت کشور ندارد در نتیجه دوره بعد مشارکت مردم در انتخابات بسیار کم رنگ شده و این پیام را برای نظام دارد که دیگر اکثریت مردم از آنها حمایت نمی‌کنند و این موجب تغییری کلی در رفتارهای آنها خواهد شد.
2 - شرکت نکردن در انتخابات:
بردن احمدی نژاد و باز رسیدن به نتیجه b در بالا
توجه به این نکته ضروری است که حرکتهای اجتماعی و سیاسی که در همین دوره خفقان احمدی‌نژاد صورت گرفته بسیار قدرتمند بودند که نمونه آوردن از آنها اینجا لازم نیست
پس آیا باید در انتخابات شرکت کنیم؟؟؟؟

من:
من هم موافقم!!
به نظر من نه موسوى و نه کروبى هيچ‌کدام نه صلاحيت سخنگويى درخواست‌هاى ما را دارند و نه توان برآوردن همين اندکى را که مدعى هستند. خوب چه کنيم؟ در انتخابات شرکت نمى‌کنيم و اجازه مى‌دهيم باز احمدى‌‌نژاد رئيس‌جمهور شود و کشور را از لبه‌ى پرتگاه هل دهد و بيفتيم ته دره.
من موافقم که وضع آن‌قدرها هم که مى‌گويند بد نيست. شاهد مثال عراق و افغانستان و سومالى و دارفور و … کى گفته گرهى رو که مى‌شه با دست باز کرد با دهان باز نکنيم. وقتى به آن قهقراى آرمانى سقوط کرديم، يا انقلاب مى‌کنيم - که فکر نکنم توانش را داشته باشيم - يا از آمريکا درخواست مى‌كنيم براى نجات‌مان به کشور حمله کند.
راستش من با حمله‌ى آمريکا به شدت موافقم. نه تنها موافقم بلکه معتقدم اين وظيفه‌ى اخلاقى يک کشور قدرتمند است که همين حالا و نه وقتى ما به قهقراى آرمانى سقوط کرديم به کشورمان حمله کند و ما را از اين بدبختى نجات دهد (باور کنيد اين وظيفه‌ى اخلاقى را جدى جدى مى‌گويم!) فقط يک مشکل کوچک اين وسط وجود دارد. آمريکايى‌‌‌هاى لعنتى و کثافت اصلا به مسايل انسانى و وظايف اخلاقى که در قبال ديگر انسان‌ها دارند اهميتى نمى‌دهند. کجاى‌اند تنظيم‌کنندهاى اعلاميه‌ى استقلال آمريکا که ببينند امروز اوباما دست دوستى به حاکمان ظالم دراز کرده و به هيچ عنوان حاضر نيست به ما حمله کند. خودش که هيچ به اسرائيل هم اجازه‌ى حمله نمى‌دهد …
اين آمريکايى‌هاى بى‌وجدان چسبيده‌اندبه مشکلات اقتصادى خودشان و حاضر نيستند براى ما تره هم خورد کنند. خوب حالا مى‌فرماييد چه کار کنيم؟!

بد است يک سيستم دموکراسى نيم‌بند که دست‌کم هر چهار سال يک‌بار مجبور است يک‌ماهى اداى انتخابات رادرآورد؟! و بعد از چند دوره کار به جايى برسد که ولو براى يک ماه چنان فضاى نقد دولت فراگير شود که ياد‌آور زمانى باشد که مردم مى‌گفتند شاه بايد برود. حتما بايد خون و خو‌ن‌ريزى بشود؟!

همکارم:
همان طور که می‌گویید جدی جدی بگویید لطفا،
من موافق تحلیل شما نیستم، ایران افغانستان یا سومالی نخواهد شد و احتمال خیلی کمی دارد که امریکا به ما حمله کند. آنچه که باید اتفاق بیفتد تغییرات جدی در حاکمیت است و با انتخابات فعلی اتفاق نمی‌افتد و مطمئن باشید در چند دوره هم این اتفاق نمی‌افتد. تا وقتی کاندیداهای مورد تائيد یک حاکمیت را انتخاب می‌کنیم (هر 4 نفر تائئد شده هستند) حاکمیت هم ان را تائيد رفتار خود تلقی می‌کند و هیچ چیزبه صورت اساسی تغییر نخواهد کرد. حتی اگر این گونه تلقی کنیم که حاکمیت می‌داند که رای دهندگان به موسوی یا کروبی مخالف رفتارهای نظامند تا وقتی این مخالفت در آمار (منظور آمار آنهایی که رای نمی‌دهند(حتی اگر این آمار داخل خود حاکمیت باقی بماند باز بسیار سودمند است) نشان داده نشود هیچ سودی ندارد پس باید با حرکتی مناسب این مخالفت را ابراز کرد. من صد در صد موافق عدم شرکت نیستم ولی به سودمندی شرکت در انتخابات شک دارم

من:
صحبت من کاملا جدى است، اگر چه نيش‌دار است! در مورد وظيفه اخلاقى شما را به اين مقاله آرش نراقى ارجاع مى‌دهم. اگر با قلم ايشان آشنا باشيد، مى‌دانيد که به جرأت مى‌توان گفت نمونه‌ى اعلاى مغز فلسفه‌ى تحليلى فارسى است.
اما منظورم از پس از چند مرحله انتخابات، همين انتخابات اخير است. دوست و دشمن − حتا تلويز‌يون‌هاى اپوزيسيون - قبول دارند که فضاى نقد دولت اين روز‌ها بى‌سابقه است. به نظر من همين يک ماه مغتنم است. اين روز‌هاست که انسان را به ياد شعار شاه بايد برود زمان انقلاب مى‌اندازد. اگر نبود همين انتخابات نيم‌بند چند دوره‌ى قبل، کار به اين‌جاها نمى‌کشيد و اگر احمدى‌نژاد دوباره رأى بياورد، آن‌وقت ما بايد تمام هم و غم‌مان را صرف اين کنيم که ايشان بعد از ادعاى باب امام زمان يا خود امام زمان بودن، دنبال مادام‌العمر کردن رياست جمهورى نرود.
در مورد لزوم تغيير حاکميت با شما موافقم ولى از چه راهى؟ با چه مکانيسمى؟ انقلاب؟ (من به شدت ضد انقلاب هستم!!) با کودتا؟ با حمله‌ى آمريکا؟ يا با انتخابات؟!


هیچ نظری موجود نیست: