۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

خاطره‌ای از ژنو

من همیشه Xilinx را به Altera ترجیح داده‌ام، هر چند خیلی وقت‌ها به دلیل محدودیت‌های سازمانی مجبور بوده‌ام با Altera کار کنم. Xilinx را هم دوست دارم، هم به نظرم برتری‌های زیادی نسبت به Altera با وجود قدمتش دارد. تنها وقتی Altera حق انحصاری استفاده از ARM Core را گرفت، دست Xilinx را تو حنا گذاشت که مجبور شد بره Power PC Core را بخرد. در مجموع هر دو برند در مورد این بازار اشتباه کرده بودند …
به هر حال من هر جا محدودیتی نبوده همیشه Xilinx را انتخاب کرده و سفارش می‌کنم. و خاطره‌ جالبی هم از این شرکت دارم. چند سال پیش برای بازدید از نمایشگاه ITU رفته بودم ژنو. نمایشگاه قاعدتا به سولوشن‌های مخابراتی ‌پرداخته بود و من حسب وظیفه‌ام، آن‌جا کمابیش دنبال محصول‌های NGN می‌گشتم ولی به هر حال به عنوان یک سخت‌افزاری و به خصوص FPGA کار، محدود غرفه‌هایی که چند تا بورد هم در ویترینشان گذاشته بودند، توجهم را جلب می‌کردند. شاید کلا یکی دو تا بیشتر هم نبودند. آن میان ناگهان نگاهم به یک غرفه خیلی کوچک در میان غرفه‌های بزرگ و پر زرق و برق افتاد که یک پیرمرد و پیرزن ساده و بی‌آلایش توی آن نشسته بودند؛ بر خلاف دیگر غرفه‌‌ها که دست کم یکی دو تا دختر خانم خوشگل و آرایش‌کرده با می‌نی‌ژوپ داشتند …
چون بازدیدکننده‌ها هم همه مخابراتی بودند کسی به این غرفه کوچولو موچولو با اون پیرمرد و پیرزن توجهی نمی‌کرد. خوب چی فکر می‌كنید. Xilinx فکر کرده بود که شاید در بین مخابراتی‌ها هم چند نفری پیدا بشوند که طراح سخت‌افزار باشند … اشتباه هم نکرده بودند، دست کم توجه من‌را بین اون همه غرفه بزرگ جلب کرده بودند. تا طرفشان رفتم، به احترام بلند شدند و شروع کردند به پرسیدن که آیا می‌دانم FPGA چی است. گفتم آره ده ساله که دارم از این راه نون می‌خورم. خواستند آخرین محصول‌شان را معرفی کنند که گفتم همین الآن از فلان آی‌سی‌تون روی بوردم گذاشته‌ام. خوش‌حالی اون دو نفر را می‌شد حس کرد. انگار بعد از چند روز اولین نفری بود که به غرفه‌شان سر زده بودم و تازه می‌شناختم‌شون …
امروز ولی دلم به حال Xilinx سوخت و اولین چیزی که به ذهنم آمد، قیافه آن زن مسن غرفه نمایشگاه ژنو بود که کلی هم اشانتیون بهم داد …     

هیچ نظری موجود نیست: