سيستمها را از دو زاويهى متفاوت مىتوان بررسى کرد: ريخت و کارکرد. ريخت يا ساختار، وضعيت سيستم و اجزاى تشکيل دهنده و نحوهى ارتباط اجزاى آنرا در لحظهى بررسى نشان مىدهد. در مقابل کارکرد، چگونگى تحول سيستم در طول زمان را براى برآورد هدف و يا حل مسأله نشان مىدهد. همانطور که مىتوان از فضاى حالت براى بررسى رفتار سيستم استفاده کرد، براى ساختار و کارکرد آن هم مىتوان فضاى حالت در نظر گرفت، و خطراههى سيستم را در گذر آنها مشخص کرد. از ترکيب اين دو خطراهه است که خطراههى رفتار سيستم در فضاى حالت پديد مىآيد.
اهميت ساختار از جمله در اين است که سپر سيستم در برابر خطر هضم شدن در محيط است. سيستم با تفاوت ساختار درونىاش با محيط و البته کارکرد ويژهاش است که از محيط تفکيک مىشود. کارکرد اساسى سيستم را «بقا» مىناميم: هر سيستمى پيش از برآورد هر کارکرد ديگرى بايد به «باشندگى»اش ادامه دهد. باشندگى يا بقا «حفظ ساختار» يا تداوم مرز آن با محيط است. بخشهاى مجاز و غير مجاز فضاى حالت در نسبت سيستم با بقا است که تشخيصداده مىشوند. منظور از يک جذبکننده (محلى - نسبى) در فضاى حالت، نقطهاى از آن است که پايدارى و بقاى سيستم را بيشتر تضمين کند و به عکس نقطههايى که اين کارکرد را تضعيف مىکنند، نقطهى گريز مىناميم. البته جذبکنندهى عمومى و چاه ويل پتانسيل غايىاى براى هر سيستمى وجود دارد که - از اتفاق خطر سقوط سيستم به آن کم هم نيست - در آن سيستم با محيط به تعادل مىرسد: اين حالت تعادل نهايى را «مرگ» مىناميم.
در واقع فشار محيط براى در هم شکستن ساختار سيستم است که به ظهور کارکرد، به عنوان تلاش سيستم براى حل مسأله بقا مىانجامد. سيستم هميشه در لبهى پرتگاه تعادل با محيط آويزان است؛ اين وضعيت موجود است. وضعيت مطلوب، دور شدن از اين لبهى پرتگاه و دستيابى به نظمى متمايز از محيط است. شکاف بين وضعيت موجود و مطلوب تنشى است که سيستم در تمام طول عمرش دست به گريبان آن است. سيستم در برابر فشار اين تنش بايد به گونهاى شکاف بين وضعيت موجود و مطلوب را پر کند. راه سادهتر البته صرف نظر از وضعيت مطلوب و محافظهکارى است. در مقابل، سيستم مىتواند از جذبکننده فعلى دل بکند تا به جذبکننده ديگرى برسد؛ اين همان سازگارى است. سيستم سازگار شونده تسليم سرنوشت محتوم تعادل با محيط نمىشود. سيستم خودسازمانده يا زاينده با تبادل دايمى اجزا با محيط، روابط خود را پاىدار نگه مىدارد …
سيستم براى مقاومت در برابر فشار محيط به شناخت محيط و جاىگاه خود در آن - وضعيت موجود - و موقعيت پاىدارتر - وضعيت مطلوب - نياز دارد. تصويرى که سيستم به اينمنظور براى خود دست و پا مىکند را بازنمايى مىناميم. بازنمايى از راه ردهبندى تقارنها و شکست تقارنها انجام مىشود. پديدههايى که در بازنمايى توليد مىشوند، رمزگذارى مىشوند. اين رمزها را نماد مىناميم. نماد علامتى درون سيستم است که براى ساده کردن پردازش اطلاعات به کار مىرود. رابطهى ميان نمادها با پديدههاى بازنمايى شده را ارجاع مىناميم. سيستم به اندازه کافى پيچيده، علاوه بر ارجاع دادن به محيط، به خودش هم ارجاع مىدهد. سيستم خودارجاع، تنشهاى بيرونى را به فرآيندهاى درونى تبديل مىکند. در اين سيستمها، زنجيرهاى از رابطهها هست که مانند چرخهاى به روى خود باز مىگردد. سيستم خودزاينده، در هر سطحى که نگريسته شود، مجموعهى پيچيده و بزرگى از عناصر است که با رابطههاى خودارجاعى از اين دست به هم متصل شده است.
با دو تعريف ادامه مىدهيم: عنصرى با مجموعهاى از رابطههاىاش را که يک واحد ساختارى را تشکيل دهند رخداد مىناميم. رفتارى سنجيده از سيستم را که در ارتباط با ساير رفتارهاى سيستم قرار دارد و در راستارى کارکرد سيستم است، کنش مىناميم. و با اين توضيح که اطلاعات سيستم - که در بخش پيشين تعريف کردهايم - نيز به دو نوع ساختارى و کارکردى تقسيم مىشود. (اطلاعات کارکردى موضوع نظريه اطلاعات شانون است) سيستم، مجموعهاى بسته از جريانها و نوسانهاست، که رخدادهاى ورودى را به کنشهاى خروجى تبديل مىکند. فرآيندهايى که تبديل ماده، انرژى، يا اطلاعات را از وضعيت رخدادها به حالت کنشها هدايت مىکنند، پردازش مىناميم. پردازش اطلاعاتى که ارزش زيادى داشته باشند - اهميت زيادى در فرآيندهاى سيستم داشته باشند - معنا توليد مىکند. معنا از راه پردازش نمادها ظهور مىيابند، اما همان ارجاع نمادها نيستند. ايجاد معنا از راه بازنمايى وضعيت موجود و رخدادها را مشاهده مىناميم. ايجاد معنا از راه بازنمايى وضعيت مطلوب را انتظار مىناميم. سيستم براى گذار از وضع موجود به وضع مطلوب، به گامى بلند نياز دارد و براى پيشبينى آينده به تصويرهايى از وضعيتهاى موجود پيشين نياز دارد. اين همه به بايگانىاى از اطلاعات کارکردى و ساختارى سيستم نياز دارد. ساختار فعلى در واقع آرشيو اطلاعات ساختارى سيستم است، اما نگهدارى اطلاعات کارکردى مشکل اساسى سيستمهاى پيچيده است که آنرا با ابداع حافظه حل کردهاند. حافظه بخشى از ساختار است که براى نگهداشتن اطلاعات کارکردى تخصص يافته. سيستمى که حافظه داشته باشد مىتواند مشاهده را براى شکل دادن انتظارها از راه تعميم به کار گيرد. سيستم مىتواند بر مبناى مشاهده و مقايسهى ساختار سيستمهايى که در محيط قرار دارند دست به تعميم بزند. در اين حالت با تأکيد بر شباهتها و چشمپوشى از تفاوتها، شکلى از تقارن را در ميان سيستمها تشخيص مىدهد. اين شباهت را isomorphism مىناميم.
سيستمى که محيط خارج را بازنمايى مىکند، بر مبناى isomorfismهاى تشخيص داده در ميان مشاهدههاىاش، دست به تعميم بزند و بر مبناى اين تعميمها انتظارهاىاش را تنظيم کند. برخى از سيستمهاى خودزاينده، چنان پيچيده شدهاند که برخى زيرواحدهاىشان به صورت نوعى سيستم مستقل و خودمختار عمل مىکنند. روابط بازگشتى در اين زيرواحدها به قدرى انبوه و تراکم اطلاعات آنها به قدرى بالاست که رفتار زير سيستم را از کل سيستم جدا مىکند. در صورتى که اين اتفاق براى نظام نماد/معنايى سيستم رخ دهد، زير واحدى خودسازمانده و مستقل وظيفهى بازنمايى محيط و درون سيستم را بر عهده مىگيرد. چنين سيستمهايى علاوه بر بازنمايى نمادين محيط، خود را نيز بازنمايى نمادين مىکنند و با تراکم روابط خود ارجاع، سيستم خود را همچون محيط مىبيند. چنين سيستمى را «خودآگاه» مىناميم:
خودآگاهى، شکلى از پردازش اطلاعات است که در جريان آن سيستم بازنمايى خودش از خودش را همچون بازنمايىاش از محيط رمزگذارى مىکند.
اين بحث ادامه دارد
اهميت ساختار از جمله در اين است که سپر سيستم در برابر خطر هضم شدن در محيط است. سيستم با تفاوت ساختار درونىاش با محيط و البته کارکرد ويژهاش است که از محيط تفکيک مىشود. کارکرد اساسى سيستم را «بقا» مىناميم: هر سيستمى پيش از برآورد هر کارکرد ديگرى بايد به «باشندگى»اش ادامه دهد. باشندگى يا بقا «حفظ ساختار» يا تداوم مرز آن با محيط است. بخشهاى مجاز و غير مجاز فضاى حالت در نسبت سيستم با بقا است که تشخيصداده مىشوند. منظور از يک جذبکننده (محلى - نسبى) در فضاى حالت، نقطهاى از آن است که پايدارى و بقاى سيستم را بيشتر تضمين کند و به عکس نقطههايى که اين کارکرد را تضعيف مىکنند، نقطهى گريز مىناميم. البته جذبکنندهى عمومى و چاه ويل پتانسيل غايىاى براى هر سيستمى وجود دارد که - از اتفاق خطر سقوط سيستم به آن کم هم نيست - در آن سيستم با محيط به تعادل مىرسد: اين حالت تعادل نهايى را «مرگ» مىناميم.
در واقع فشار محيط براى در هم شکستن ساختار سيستم است که به ظهور کارکرد، به عنوان تلاش سيستم براى حل مسأله بقا مىانجامد. سيستم هميشه در لبهى پرتگاه تعادل با محيط آويزان است؛ اين وضعيت موجود است. وضعيت مطلوب، دور شدن از اين لبهى پرتگاه و دستيابى به نظمى متمايز از محيط است. شکاف بين وضعيت موجود و مطلوب تنشى است که سيستم در تمام طول عمرش دست به گريبان آن است. سيستم در برابر فشار اين تنش بايد به گونهاى شکاف بين وضعيت موجود و مطلوب را پر کند. راه سادهتر البته صرف نظر از وضعيت مطلوب و محافظهکارى است. در مقابل، سيستم مىتواند از جذبکننده فعلى دل بکند تا به جذبکننده ديگرى برسد؛ اين همان سازگارى است. سيستم سازگار شونده تسليم سرنوشت محتوم تعادل با محيط نمىشود. سيستم خودسازمانده يا زاينده با تبادل دايمى اجزا با محيط، روابط خود را پاىدار نگه مىدارد …
سيستم براى مقاومت در برابر فشار محيط به شناخت محيط و جاىگاه خود در آن - وضعيت موجود - و موقعيت پاىدارتر - وضعيت مطلوب - نياز دارد. تصويرى که سيستم به اينمنظور براى خود دست و پا مىکند را بازنمايى مىناميم. بازنمايى از راه ردهبندى تقارنها و شکست تقارنها انجام مىشود. پديدههايى که در بازنمايى توليد مىشوند، رمزگذارى مىشوند. اين رمزها را نماد مىناميم. نماد علامتى درون سيستم است که براى ساده کردن پردازش اطلاعات به کار مىرود. رابطهى ميان نمادها با پديدههاى بازنمايى شده را ارجاع مىناميم. سيستم به اندازه کافى پيچيده، علاوه بر ارجاع دادن به محيط، به خودش هم ارجاع مىدهد. سيستم خودارجاع، تنشهاى بيرونى را به فرآيندهاى درونى تبديل مىکند. در اين سيستمها، زنجيرهاى از رابطهها هست که مانند چرخهاى به روى خود باز مىگردد. سيستم خودزاينده، در هر سطحى که نگريسته شود، مجموعهى پيچيده و بزرگى از عناصر است که با رابطههاى خودارجاعى از اين دست به هم متصل شده است.
با دو تعريف ادامه مىدهيم: عنصرى با مجموعهاى از رابطههاىاش را که يک واحد ساختارى را تشکيل دهند رخداد مىناميم. رفتارى سنجيده از سيستم را که در ارتباط با ساير رفتارهاى سيستم قرار دارد و در راستارى کارکرد سيستم است، کنش مىناميم. و با اين توضيح که اطلاعات سيستم - که در بخش پيشين تعريف کردهايم - نيز به دو نوع ساختارى و کارکردى تقسيم مىشود. (اطلاعات کارکردى موضوع نظريه اطلاعات شانون است) سيستم، مجموعهاى بسته از جريانها و نوسانهاست، که رخدادهاى ورودى را به کنشهاى خروجى تبديل مىکند. فرآيندهايى که تبديل ماده، انرژى، يا اطلاعات را از وضعيت رخدادها به حالت کنشها هدايت مىکنند، پردازش مىناميم. پردازش اطلاعاتى که ارزش زيادى داشته باشند - اهميت زيادى در فرآيندهاى سيستم داشته باشند - معنا توليد مىکند. معنا از راه پردازش نمادها ظهور مىيابند، اما همان ارجاع نمادها نيستند. ايجاد معنا از راه بازنمايى وضعيت موجود و رخدادها را مشاهده مىناميم. ايجاد معنا از راه بازنمايى وضعيت مطلوب را انتظار مىناميم. سيستم براى گذار از وضع موجود به وضع مطلوب، به گامى بلند نياز دارد و براى پيشبينى آينده به تصويرهايى از وضعيتهاى موجود پيشين نياز دارد. اين همه به بايگانىاى از اطلاعات کارکردى و ساختارى سيستم نياز دارد. ساختار فعلى در واقع آرشيو اطلاعات ساختارى سيستم است، اما نگهدارى اطلاعات کارکردى مشکل اساسى سيستمهاى پيچيده است که آنرا با ابداع حافظه حل کردهاند. حافظه بخشى از ساختار است که براى نگهداشتن اطلاعات کارکردى تخصص يافته. سيستمى که حافظه داشته باشد مىتواند مشاهده را براى شکل دادن انتظارها از راه تعميم به کار گيرد. سيستم مىتواند بر مبناى مشاهده و مقايسهى ساختار سيستمهايى که در محيط قرار دارند دست به تعميم بزند. در اين حالت با تأکيد بر شباهتها و چشمپوشى از تفاوتها، شکلى از تقارن را در ميان سيستمها تشخيص مىدهد. اين شباهت را isomorphism مىناميم.
سيستمى که محيط خارج را بازنمايى مىکند، بر مبناى isomorfismهاى تشخيص داده در ميان مشاهدههاىاش، دست به تعميم بزند و بر مبناى اين تعميمها انتظارهاىاش را تنظيم کند. برخى از سيستمهاى خودزاينده، چنان پيچيده شدهاند که برخى زيرواحدهاىشان به صورت نوعى سيستم مستقل و خودمختار عمل مىکنند. روابط بازگشتى در اين زيرواحدها به قدرى انبوه و تراکم اطلاعات آنها به قدرى بالاست که رفتار زير سيستم را از کل سيستم جدا مىکند. در صورتى که اين اتفاق براى نظام نماد/معنايى سيستم رخ دهد، زير واحدى خودسازمانده و مستقل وظيفهى بازنمايى محيط و درون سيستم را بر عهده مىگيرد. چنين سيستمهايى علاوه بر بازنمايى نمادين محيط، خود را نيز بازنمايى نمادين مىکنند و با تراکم روابط خود ارجاع، سيستم خود را همچون محيط مىبيند. چنين سيستمى را «خودآگاه» مىناميم:
خودآگاهى، شکلى از پردازش اطلاعات است که در جريان آن سيستم بازنمايى خودش از خودش را همچون بازنمايىاش از محيط رمزگذارى مىکند.
اين بحث ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر