۱۳۸۷ مرداد ۳۱, پنجشنبه

دل دریایی

خیلی‌ها به خاطر چیز‌هایی که از جنس گوشت و خون نیست، مثل کارگزار یک ارباب بی‌رحم، با تازیانه به جان انسان‌ها می‌افتند. زهر چشم ارباب باز تحمل‌پذیرتر است تا این‌که ما به‌ازای خراشیدن پوست و استخوان دیگران، حتا به گوشت تن کارگزار هم اضافه نمی‌کند. چه پدرها و مادرها یا دخترها و پسرها و برادرها و خواهرها که از پس آرمانی - از هر نوع که باشد - در مقابل هم ایستادند و در پی خوابی چاقو بر گلوی عزیز خود گذاشتند. دوستان و آشنایان و نا‌شناسان که جای خود دارند …
دل من سگی نیست، دریایی است. دریایی که برای دوست‌داشتن تمام تن‌هایی که نفس می‌کشند، موج می‌زند؛ با تمام به‌ظاهر ناهنجاری‌هاشان، نامهربانی‌هاشان، چنگ و دندان کشیدن‌هاشان که خیلی وقت‌ها برای دمی بیشتر نفس‌کشیدن است …

هیچ نظری موجود نیست: