۱۳۸۷ شهریور ۶, چهارشنبه

… ایمان‌گرایی - دنباله


بخش‌های پیشین

اعتقاد اسرائیلیانه به خدا، بس عمل‌گرایانه است. ابراهیم و یعقوب برای این به ال باور داشتند که به دردشان می‌خورد. آنان نمی‌نشستند بر سر هست و نیستش چانه بزنند. ال تجریدی فلسفی نبود. در جهان باستان، مانا امر بدیهی زندگی بود و یک خدا زمانی ارجمند می‌بود که می‌توانست مانا را هرچه کاراتر به آدمی منتقل کند. این عمل‌گرایی همواره در تاریخ خداشناسی خود رانشان داده است. مردم برای این برداشتی از خدا را قبول می‌کردند که دردی ازشان دوا می‌کرد، نه این‌که به لحاظ علمی یا فلسفی درست بود. [۱]

کانت بر فصلی از تاریخ فلسفه که در آن با استفاده از ادله و شواهد تجربی بر وجود خدا اقامه برهان می‌شد، مهر پایان زد و در کنار آن معتقد بود که ملزومات اراده اخلاقی آدمی می‌تواند به فرض وجود خدا و نیز جاودانگی انسان منتهی شود. این استنباط فلسفی یا علمی نیست که مبنای اعتقاد به وجود خداست، بلکه علایق اخلاقی انسانی که در پی سعادت خود است، می‌تواند به فرض وجود خدا بینجامد. مسیری که می‌تواند ما را به سوی قبول وجود خدا برساند اراده فعال آدمی است، نه پذیرش منفعلانه خداوند بر اساس براهین فلسفی.

معیارهای معنی‌داری را نمی‌توان بیرون دین یافت، زیرا آن‌ها را خود زبان دین به دست می‌دهد. الهیات می‌تواند به نحو موجه ادعا کند که نشان می‌دهد در دین چه چیزی معنادار است، تنها در آن ‌صورت که رابطه درونی‌ای با زبان دین داشته باشد. فلسفه نیز می‌تواند چنین ادعایی داشته باشد تنها اگر بتواند مفاهیم دینی را در زمینه‌ای که آن‌ها معنای خود را در آن‌ به دست می‌آورند، بررسی کند …

دین تفسیری از امور آن‌گونه که هستند، نیست، بلکه تعیین می‌کند که امور برای فرد مؤمن چگونه‌اند. یک ملحد و یک ولی خداوند جهان واحد را به انحای گوناگون تفسیر نمی‌کنند. بلکه آن‌ها جهان‌های متفاوتی را می‌بینند. [در این مورد peter winch می‌نویسد:]

نمی‌توانیم بگوییم … که مسایل فلسفی ناشی از زبان هستند و نه جهان، زیرا در بحث فلسفی از زبان ما در واقع داریم درباره آن‌چه که به جهان متعلق است بحث می‌کنیم. ایده ما از آن‌چه به قلمرو واقعیت متعلق است در قالب زبانی که به کار می‌گیریم به ما داده می‌شود. مفاهیمی که داریم نوع تجربه‌ای را که از جهان داریم تعیین می‌کنند. (لازم است این توضیح واضحات را به خود یادآوری کنیم که وقتی از جهان سخن می‌گوییم در واقع داریم درباره مقصودمان از تعبیر «جهان» سخن می‌گوییم) راهی برای بیرون رفتن از مفاهیمی که در قالب آن‌ها در باره جهان سخن می‌گوییم نیست … جهان برای ما همان است که از راه مفاهیم به ما عرضه می‌شود. این بدان معنا نیست که مفاهیم ما نمی‌توانند عوض شوند، اما وقتی که تغییر یابند، تصور ما از جهان نیز تغییر یافته است. [۲]

____________________________

[۱] خداشناسی از ابراهیم تا کنون - کردن آمسترانگ - ترجمه محسن سپهر - نشر مرکز - چاپ سوم - بهار ۱۳۸۵ - صفحه‌های ۲۵ و ۲۶
[۲] جان هیک و ناواقع‌گرایی دینی - سید امیر اکرمی - ماهنامه مدرسه شماره دوم.

هیچ نظری موجود نیست: