ميلونها سال پيش، زمانى که هنوز نسل دايناسورها منقرض نشده بود، گروهى از پيشکسوتان اين گونه که گويا به خطر انقراض خود پى برده بودند، انجمنى را تشکيل دادند تا در زير دود آتشفشانهايى که آسمان آن دوره را تيره و تار کرده بود، گرد هم آيند و براى گريز از خطر، چارهاى کنند. سالها گذشت و آنها جلسههاى زيادى برگزار کردند و نتيجههايى هم گرفتند. اما هزاران سال بعد، ساز و کار اين جلسهها خيلى عجيب و غريب شده بود. از جمله اينکه رأىگيرى در اين جلسهها با وزنکشى موافقان و مخالفان انجام مىشد! به همين دليل خيلى از حزبها دوست داشتند دايناسورهاى چاق و چلهتر را به مجلس - همان انجمن سابق - بفرستند. به دليل همين چاقى، رأىگيرى نمىتوانست به شکل قيام و قعود باشد. بندگان خدا دست هم که نداشتند. لذا اعضاى محترم براى رأى مثبت، دمشان را تکان مىدادند، البته اگر خواب نبودند! تعيين اينکه آيا موضوع مورد بحث رأى آورده يا نه از فرمول بسيار پيچيدهاى به دست مىآمد که به دليل در دسترس نبودن فونتهاى لازم از ارايه آن در وبلاگ معذورم. همينقدر اشاره کنم که هرچه طرفداران يک نظر يا طرح، سنگينوزنتر بودند و البته از فرط پيرى وسط جلسه خوابشان نبرده بود، آن نظر يا طرح شانس رأى آوردن بيشترى داشت.
بعدها شايد به دليل همين مشکل فونت، از خير آن فرمول پيچيده گذشتند و قرار شد نظر، نظر همان دايناسورهاى پير و چاق و خوابآلود باشد. به خصوص فسيلترين دايناسور - در واقع امروزه به فسيل تبديل شده و گرنه زمان خودش که فقط يک دايناسور بوده - از بقيه خواست تا او را به پيشوايى بپذيرند و براى پيشگيرى از انقراض، ديگر گونهها را بکشند …
در يکى از آخرين لوحههايى که از صورتجلسههاى اين مجلس به دست آمده، ديده مىشود که فسيلترين دايناسور دستور داده تا همهگونهها منقرض شوند و چون البته تعداد زيادى يار و ياور نداشته، تا زمانىکه زمين از لوث وجود گونههاى بدريختى مثل انسان خالى نشده، از دنيا بروند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر