بعضى کتابها را دوست ندارم. فقط مىخوانم که چيزى بدانم. بعضىها را دوست دارم و با ولع مىخوانم. بعضىها را اينقدر دوست دارم که چند بار مىخوانم. بعضىها را سريع مىخوانم تا زودتر به آخرش برسم، ولى هرچه بخش باقىمانده کتاب از بخش خوانده شدهاش نازکتر مىشود، هول برم مىدارد که اگر تمام شود چه بکنم. وقتى که تمام شد، حسرت تمام وجودم را فرا مىگيرد، که اىکاش تمام نشده بود. مثل تشنهاى که وسط ظهر تابستون تو بيابون، ظرف آب يخى را تا ته سر مىکشد و تازه مىفهمد که چقدر تشنه است! يا پس از يک معاشقه جانانه تازه احساس کنى که چقدر هوس دارى؛ ولى حيف که معشوق ديگر رفته است. تو مىمانى و يک دنيا حسرت …
وبگردی
- روشنفکری دینی و مسئلهی فقر
- متن قرآن و ماتن قرآن
- مجتهد شبستری و حجیت مفروضات خداناباوران در مقام فهم قرآن
- روایت محمد ارکون از سرگذشت خویش
- خدا و انسان در گودر
- چرا ما بینهایت احمق هستیم؟
- دموکراسی دیجیتال
- دانلود ترجمه فارسی کتاب «منشأ انواع» اثر چارلز داروین
- نظریه به زبان ساده
- تاملات خیابانی: نقد پوپر در فضای شهری
- تولد، غیبت و ظهور منجی در "اصول کافی" (۲)
- تأملی در بازنمایی رسانهای بتوارههای امروزی
- تولد، غیبت و ظهور منجی در اصول کافی (۱)
- سومین ناقل تکامل انسان چیست؟
- نظریات مرتبهبالاتر دربارۀ آگاهی
- اسلام استوایی
- ابن سینا "دوآلیسم" را قبل از دکارت مطرح کرده بود
- Neurosynaptic Chips for Cognitive Computing
- صدرالمتألّهین و عشق به زیبارویان
- از ارواح گذشتگان تا یهوه خدای
۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سهشنبه
يک دنيا حسرت
بعضى کتابها را دوست ندارم. فقط مىخوانم که چيزى بدانم. بعضىها را دوست دارم و با ولع مىخوانم. بعضىها را اينقدر دوست دارم که چند بار مىخوانم. بعضىها را سريع مىخوانم تا زودتر به آخرش برسم، ولى هرچه بخش باقىمانده کتاب از بخش خوانده شدهاش نازکتر مىشود، هول برم مىدارد که اگر تمام شود چه بکنم. وقتى که تمام شد، حسرت تمام وجودم را فرا مىگيرد، که اىکاش تمام نشده بود. مثل تشنهاى که وسط ظهر تابستون تو بيابون، ظرف آب يخى را تا ته سر مىکشد و تازه مىفهمد که چقدر تشنه است! يا پس از يک معاشقه جانانه تازه احساس کنى که چقدر هوس دارى؛ ولى حيف که معشوق ديگر رفته است. تو مىمانى و يک دنيا حسرت …
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر