۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

آيا خدا آگاه است؟


خداى فلسفه، عرفان و دين‌هاى شرقى و غربى با وجود تمام اختلاف‌ها در اين نکته اشتراک دارند که همگى کمال مطلق دارند. علم هم يکى از مظاهر کمال است، از همين‌رو معتقديم خدا داناى مطلق است، اما در نوشته قبل گفتم که اين علم از نوع گوگلى نيست. به زبان علم کلام مى‌گويند عمل بارى حضورى است و منظور از علم حضورى چيزى شبيه آگاهى (consciousness) است. اما آيا آگاهى کمال است؟
اجازه دهيد، به يک پيش‌فرض ديگر فلسفه قديم هم بپردازم. برهان حى‌ابن‌ يقضان ابن سينا يا همان انسان معلق مدعى است که اگر انسانى در خلأ رشد کند، بدون اين‌كه هيچ موجود ديگرى ببيند و حتا تمام حواس‌اش هم قطع باشد، هم‌چنان خود‌آگاهى دارد. فيلسوفان قديم اين‌را بديهى مى‌پندارند. اما به نظر ما آگاهى - و از جمله خودآگاهى - متأخر از بسيارى شناخت‌هاى ديگر است. براى آگاهى نه تنها به حواس احتياج است که زبان هم بايد باشد تا شبکه مرتبه دوم تشکيل بشود؛ آن هم به شرط آن‌که تعداد نودهاى شبکه به تعداد کافى افزايش پيدا کرده باشد. به نظر مى‌رسد که خودآگاهى تازه پس از درک ديگرى به دست آمده باشد.
بهتر است اين‌طور بپرسيم که اصلا چرا ما آگاه هستيم. حتما چون لازم بوده! شايد آگاهى نوعى سازگارى و نتيجه انتخاب طبيعى است. من اين‌طور فکر مى‌کنم. اما آيا اين‌طور نيست که آگاهى نوعى محصول جانبى تکامل باشد؟ و يا اين‌که آگاهى در مسير تکامل جاى‌گزين نشود؟ نگوييد که انتخاب طبيعى نشانه کمال نيست که در آن‌صورت نمى‌توانيم بگوييم آگاهى نسبت به شنيدن صداى خدايان کمال است!!
به هر حال شايد حيات و هوش را بتوان کمال دانست (و گفت خدا زنده و هوشمند است) ولى به سادگى نمى‌توان گفت خدا آگاه است.

هیچ نظری موجود نیست: